روانشناسی

صنعتی و سازمانی

روانشناسی

صنعتی و سازمانی

روانشناسی چهره

تاحالا حتما شنیدید که بعضی ها می گن: من فلانی رو همون بار اول که دیدم از قیافش فهمیدم که..  یا فلانی قیافش تابلو که ... 

حتما هم تا حالا شده که دوست داشته باشید از رو چهره یه نفر به شخصیتش پی ببرید من که خودم خیلی دوست دارم

خب کار سختی نیست گرچه کلی تجربه می خواد ولی بلاخره باید از یه جایی شروع کرد،مگه نه؟ من که می گم از همین جا شروع کنید البته نه از خود اینجا از ادامه مطلب البته یه چیزی رو یادتون باشه که چهره خوانی یا همون روانشناسی چهره یک علم دقیق نیست یعنی با توجه به نکات گفته شده نمی توان به طور قطع در مورد شخصیت افراد تصمیم گرفت همون طور که گفتم نیاز به کلی تجربه داره ولی باز هم می گم کار سختی نیست. می تونید شروع کنید وادامه مطلب رو بخونید. بعدش هم می تونید با مطالعه بیشتر به تجربیاتتون اضافه کنید.

راستی از دوستانی که با نظراتشون به من لطف کردن خیلی ممنونم مخصوصا روانشناس های گرامی

ادامه مطلب ...

نظریه های شخصیت؛ یونگ؛‌ کارکردهای روان شناختی

چهار کار کرد روان شناختی عبارتند از: حس کردن ، شهود، تفکر، و احساس.

حس کردن (sensing) و شهود (intuition) با هم به عنوان کارکردهای غیر عقلانی دسته بندی شده اند؛ آنها از فرایند عقل استفاده نمی کنند.حس کردن تجربه را از طریق حواس بازآفرینی می کند، به همان صورت که عکس شی را کپی می کند. شهود مستقیما از محرک بیرونی ناشی نمی شود- از حس کردن می تونید حس های پنج گانه رو هم برداشت کنید یعنی درک کردن به وسیله حواس. از شهود هم می تونید حس ششم رو برداشت کنید مثلا حس کنید که تو اتاق تاریک یکی دیگه هم هست این حس نه جز حس های پنج گانه است ونه عقلانی است- .

دومین جفت کارکردهای متضاد، تفکر (thinking) و احساس (feeling) کارکردهای عقلانی هستند که قضاوت کردن وارزیابی تجربیاتمان را شامل می شود. کارکرد تفکر، قضاوت هشیار را درباره اینکه آیا تجربه ای درست یا غلط است ، شامل می شود. نوع ارزیابی که توسط کارکرد احساس صورت می گیرد بر حسب دوست داشتن یا دوست نداشتن، خوشایندی یا ناخوشایندی، تحریک یا بی حوصلگی ابراز می شود.

همانگونه که روان ما مقداری از هر دو نگرش برون گرایی و درون گرایی را در بر دارد، از قابلیت هر چهار کارکرد روانشناختی برخورداریم، و همانگونه که یک نگرش مسلط است، فقط یک کارکرد مسلط می باشد. کارکردهای دیگر در ناهشیاری شخص پنهان هستند.

- حالا فکر کنید ببینید با کدوم یک از کارکردهای بالا دنیا وتجربه ها رو ارزیابی می کنید، این ها همه شخصیت شما رو شکل می دن-.

ادامه دارد...

نظریه های شخصیت ؛ یونگ ؛ سیستم های شخصیت

خود (ego) مرکز هوشیاری است و به درک کردن ،فکر کردن، احساس کردن و یادآوری مربوط می شود.

بخشی از ادراک هشیار ما به وسیله نگرشهای درون گرایی وبرون گرایی مشخص می شود که به موجب آن لیبیدو به صورت درونی یا بیرونی هدایت می شود. برون گرایان افراد معاشرتی واز لحاظ اجتماعی جسور هستند وبه سمت دیگران ودنیای بیرون گرایش دارند. درون گرایان کناره گیر وخجالتی هستند و گرایش دارند که بر خود افکار و احساساتشان تمرکز داشته باشند- در مورد شخصیت خودتون فکر کنید؛ انرژی روانی تون به سمت بیرون هدایت می شه یا درون؛ برون گرایید یا درون گرا؟!- به عقیده یونگ همه افراد قابلیت هر دو گرایش را دارند ولی فقط یکی در شخصیت مسلط می شود.

یونگ تفاوتهای دیگری را نیز بین افراد بر اساس آنچه که او کارکردهای روانشناختی نامید مطرح کرد. این کارکردها به روش های متفاوت ومتضاد درک کردن دنیای بیرونی عملی ودنیای درونی ذهنی ما اشاره دارند.

 

ادامه دارد...

نظریه های شخصیت؛یونگ

یونگ تعریف فروید را از لیبیدو گسترش داد وآن را به صورت نیروی پویشی کلی تر توصیف کرد.

یونگ معتقد بود شخصیت علاوه بر گذشته توسط آینده نیز شکل می گیرد وبر ناهشیار تاکید کرد.یونگ اصطلاح لیبیدو را به دوصورت مورد استفاده قرار داد: انرژی پراکنده وکلی و انرژی محدودتری که به کار شخصیت سوخت می رساند و آن را روان نامید.

مقدار انرژی که در یک فکر یا احساس صرف می شود، ارزش نام دارد.برای مثال اگر انگیزه زیادی برای کسب قدرت داشته باشد در این صورت بیشتر انرژی روانی خود را صرف جستجو کردن قدرت می کنید.

انرژی روانی مطابق با اصول اضداد،هم ارزی وآنتروپی عمل می کند.

اصل اضداد اعلام می دارد که هر چنبه ای از روان ضد خود را دارد و این ضدیت انرژی روانی تولید می کند. اصل هم ارزی اعلام می دارد که انرژی هرگز درشخصیت از بین نمی رود بلکه ازیک قسمت به قست دیگر جابجا می شود. اصل انتروپی اعلام می دارد که در شخصیت گرایش به آرامش وتعادل وجود دارد. 

 

ادامه دارد...

زندگینامه فروید

به نظرم اومد یه چیزهایی از زندگی فروید رو براتون بنویسم .

واسه من خیلی جالبه که گذشته بیشتر روانشناس های نظریه پرداز روی نظریه اشون تاثیر گذاشته مثلا فروید در گذشته اش از پدرش بدش میومده و به مادرش یه جورهایی وابسته بوده که باعث شده اون عقده ادیپ معروف رو بیان کنه ویا یونگ که تو میانسالی دچار بحران می شه وهمین رو هم در نظریه اش آورده ویا ادلر که به خاطر مشکل جسمی ای که داشته(نرمی استخوان) در کودکی دچار احساس حقارت شده که همین باعث شده برای جلوگیری از این حس به خیلی کارها دست بزنه وپیشرفت کنه و پزشک بشه(حتی با اون هوش کمی که در درس داشته)و همین احساس حقارت رو تو نظریه اش آورده و اون رو عاملی برای پیشرفت انسان می دونه و یا خیلی از روانشناس های دیگه که اگه زندگینامه اشون رو بدونید ونظریاتشون رو بخونید متوجه این مساله می شید.

پیشنهاد می کنم اگه دوست دارید این کار رو بکنید من هم کمک میکنم یعنی هم نظریه اشون رو می زارم هم سعی می کنم چیزهایی از زندگینامه اشون رو بنویسم .

خب خیلی حرف زدم .

می تونید زندگینامه فروید رو در ادامه مطلب بخونید.

ادامه مطلب ...

نظریه های شخصیت؛ارزیابی نظریه فروید

روش پژوهش فروید موردپژوهی بود که به مشاهده عینی متکی نیست. این روش کنترل شده ومنظم نیست وپذیرای تکرار واثبات نمی باشد. اطلاعات فروید به صورت کمی درنیامده اند، شاید ناقص وبی دقت باشند، وبر نمونه کوچک ونابیانگری استوار بودند.

پژوهش تجربی از برخی مفاهیم فروید حمایت کرده است: ناهشیار، سرکوبی، فرافکنی، جابجایی، لغزشهای کلامی، خصوصیات تیپ ها شخصیت دهانی ومقعدی، مثلث ادیپی، اضطراب اختگی و حل شدن معضل ادیپی در زنان با بچه دار شدن.

بخش های عمده ای از نظریه فروید( نهاد، فراخود، میل به مرگ، لیبیدو، پالایش روانی واضطراب) از لحاظ علمی تایید نشده اند.

نظریه پردازان شخصیت از فروید به خاطر تاکید زیاد بر نیرو های زیستی ،میل جنسی، پرخاشگری، آشفتگی های هیجامی ، ورویدادهای کودکی انتقاد کرده اند. آنها همچنین از برداشت های جبرگرایانه او درباره ماهیت انسان – اینکه معتقد بود که ما به اضطراب ،ممانعت شدن از تکانه های و تنش ها وتعارض ها محکومیم- ، برداشت منفی او از زنان- اینکه معتقد بود مردها مظهر logos (منطق) و زنان مظهر  Eros (شهوت) هستند، همون قضیه anima & animus که تو نظریه یونگ هم مطرح شده – وتعریف های مبهم برخی از مفاهیم وی انتقاد کرده اند.

خب نظریه فروید تموم شد، البته من سعی کردم خیلی خلاصه بگم که از حوصله جمع خارج نشه، اگه کم وکاستی بود به بزرگی خودتون ببخشید و اشتباهات رو هم بذارید به پای بی تجربگی و بی اطلاعی من، منتظر نظراتتون هستم.

انشالله به زودی نظریه یونگ رو شروع  می کنم.

نظریه های شخصیت؛فروید؛مراحل روانی - جنسی رشد شخصیت

کودکان مراحل روانی – جنسی رشد را پشت سر می گذارند که با نواحی شهوت زای بدن توصیف می شوند. مرحله دهانی دو شیوه رفتار را شامل می شود: جذب دهانی وپرخاشگری دهانی.

مرحله مقعدی اولین مداخله در ارضای تکانه غریزی راشامل می­شود.

مرحله آلتی عقده ادیپ را دربر دارد، یعنی تمایلات جنسی ناهشیار کودک به والد جنس مخالف واحساس رقابت وترس نسبت به والد هم جنس.

پسرها اضطراب اختگی ودخترها رشک آلت مردی را پرورش می دهند. پسرها از طریق همانندسازی با پدر وپذیرفتن معیارهای فراخود او وسرکوب کردن میل جنسی به مادر خود،عقده ادیپ را حل می کنند. دخترها در حل کردن این عقده چندان موفق نیستند که باعث می شود فراخودی داشته باشند که به قدر کافی رشد نکرده است.

در طول دوره نهفتگی، غریزه جنسی به فعالیتهای تحصیلی، ورزشها، وروابط دوستی با افراد هم جنس والایش می یابد.

مرحله تناسلی، به هنگام بلوغ از شروع روابط دگر جنس گرا خبر می دهد.

ادامه دارد...

نظریه های شخصیت؛فروید؛مکانیزم های دفاعی

مکانیزم های دفاعی به صورت ناهشیار عمل می کنند. آنها تحریف های واقعیت هستند که ازخود دربرابر تهدید اضطراب محافظت می کنند.

ازجمله مکانیزم های دفاعی این موارد هستند:

سرکوبی : انکار ناهشیار وجود چیزی که موجب اضطراب می شود. این نوعی فراموشی ناهشیار وجود چیزی است که موجب ناراحتی ما می شود واساسی ترین و رایج ترین مکانیزم دفاعی است.

مغهوم سرکوبی برای نظریه شخصیت فروید اهمیت زیادی داشته ودر تمام رفتار های روان رنجور دخالت دارد.

انکار: انکار کردن وجود تهدید بیرونی یا رویداد آسیب زا- مثلا کسی که عزیزی رو از دست داده ممکنه با نگه داشتن وسایل اون فقدانش رو انکار کنه مثلا اتاقش رو دست نخورده باقی بذاره-.

واکنش وارونه : نشان دادن تکانه نهاد که درست برعکس تکانه ای است که فرد را تحریک کرده است.برای مثال کسی که توسط تمایلات جنسی تهدید شده است شاید آن را وارونه کند ومبارز متعصبی علیه هرزه نگاری شود- یه چیزی شبیه این رو ما توی روانشناسی اجتماعی خوندیم؛برای مثال کسی که سر امتحان نمی تونه تقلب کنه مخالف سر سخت تقلب می شه-.

فرافکنی : نسبت دادن تکانه ناراحت کننده به فرد دیگر-ما این نوع مکانیزم دفاعی رو بین خودمون زیاد به کار می بیریم(البته بیشتر به شوخی) مثالش هم می تونه این باشه که فرد فکر کنه که طرف مقابل به اون حسادت می کنه درحالی که این خودشه که به اون حسادت می کنه-.

واپس روی : برگشتن به دوره پیشین زندگی که کمتر ناکام کننده بوده ونشان دادن رفتارهای بچگانه و وابسته ای که مشخصه آن دوران امن تر بوده است.

دلیل تراشی : تعبیر متفاوت رفتار برای قابل قبول ترکردن وکمتر تهدید کننده بودن آن.مثلا کسی که از کار خود اخراج شده ممکن است با گفتن اینکه این کار در هرصورت به درد نمی خورد، خود را توجیه می کند – توی همون درس روانشناسی اجتماعی مون به این نوع عملکرد، توجیه خود می گن که  توسط افراد زیاد استفاده می شه-.

جابجایی : جابجا کردن تکانه های نهاد از موضوع تهدید کننده یا غیر قابل دسترس به موضوعی جایگزین که در دسترس قرار دارد- مثلا فرد ممکنه در محل کار از دست رئیس خودش عصبانی شده باشه ولی نتونه این ناراحتی رو سر رئیسش خالی کنه، وقتی می ره خونه سر زن وبچه اش خالی میکنه- .

والایش : تغییر دادن یا جابجا کردن تکانه های نهاد با منحرف کردن انرژی غریزی به رفتار های جامعه پسند. برای مثال، انرژی جنسی می تواند به رفتارهای هنری خلاق منحرف شده یا والایش یابد. فروید معتقد بود انواع فعالیت های انسان، مخصوصا آنهایی که ماهیت هنری دارند، جلوه هایی که از تکانه های نهاد هستند که به راه های خروجی جامعه پسند منحرف شده اند.   

ادامه دارد...

نظریه های شخصیت؛فروید؛اضطراب

اضطراب زمانی ایجاد می شود که خود زیاد تحت فشار قرارگرفته باشد.فروید سه نوع اضطراب رامطرح کرد:اضطراب واقعی،اضطراب روان رنجور واضطراب اخلاقی.

اضطراب واقعی ترس از خطرات ملموس در زندگی عملی است- مثلا ترس از طوفان،زلزله و...- اضطراب واقعی رفتار ما را برای گریختن ازخطرهای واقعی ومحافظت کردن از خودمان هدایت می کند.

اضطراب روان رنجور در کودکی ریشه دارد، یعنی در تعارض ارضای غریزی با واقعیت. این اضطراب روان رنجور ترس ناهشیار از تنبیه شدن به خاطر نشان دادن تکانشی رفتار تحت سلطه نهاد است. دراین حالت بین نهاد وخود تعارض وجود داشته ومبنای واقعی دارد.

اضطراب اخلاقی از تعارض بین نهاد وفراخود ناشی می شود. درواقع این ترس ازوجدان است – مثل وقتی که کاری رو انجام میدید که با اصول اخلاقی خودتون مغایره، در واقع می شه گفت دچار عذاب وجدان می شید-.

اضطراب به فرد خبر می دهد که خود تهدید شده است واگر دست به کارنشود،امکان دارد خود ساقط شود.

خود برای محافظت از خودش چند گزینه دارد: گریختن از موقعیت تهدید کننده، جلوگیری از نیاز تکانشی که علت خطر است، یا اطاعت کردن ازاحکام وجدان.

اگر هیچ یک از این روش های منطقی موثر نباشند، فرد ممکن است به مکانیزم های دفاعی متوسل شود که راهبرد های غیر منطقی طراحی شده برای دفاع کردن از خود است.

ادامه دارد...

نظریه های شخصیت؛فروید؛سطوح شخصیت

غرایز باز نمایی های ذهنی محرک هایی هستند که از درون  بدن سرچشمه می گیرند. غرایز زندگی درخدمت بقا هستند وبه شکل انرژی روانی به نام لیبیدو آشکار می شوند. غرایز مرگ سایق ناهشیار به سمت تباهی ،نابودی وپرخاشگری هستند.

سه ساختار شخصیت نهاد،خود وفراخود هستند. نهاد،عنصر زیستی شخصیت،مخزن غرایز ولیبیدو است.نهاد طبق اصل لذت عمل می کند.(مثل کودکی که برای رسیدن به خواسته هاش تلاش می کنه،گریه می کنه ومشت تکون می ده ولی راه رسیدن به نیازهاش رو بلد نیست فقط می خواد نیازش برطرف بشه)خود،عنصر منطقی شخصیت،طبق اصل واقعیت عمل می کند(می شه گفت رفتارهایی که طبق نهاد رخ میده رو کنترل می کنه وراه درست ومنطقی برای رسیدن به خواسته ها رو مطرح می کنه)فراخود،جنبه اخلاقی شخصیت،از وجدان – رفتارهایی که کودک به خاطر آنها تنبیه می شود- وخود آرمانی – رفتارهایی که کودک به خاطر آنها تحسین می شود- تشکیل می شود.

خود بین درخواست های نهاد،فشار های واقعیت،واحکام فراخودی میانجی گری می کند.

ادامه دارد...

نظریه های شخصیت؛معرفی

تصمیم گرفتم در بخشی با عنوان نظریه های شخصیت ،نظریه روانشناس های مختلف رو درباره شخصیت مطرح کنم.

بحث شخصیت در اصل مربوط به روانشناسی بالینی وروانپزشکی است اما کاربرد زیادی در دیگر روانشناسی ها مخصوصا روانشناسی صنعتی وسازمانی داره ، به خاطر همین وبه خاطر جالب بودن موضوع من سعی می کنم شما رو با نظریات مختلف شخصیتی آشنا بکنم .

ترتیب آن طبق فهرست بندی کتاب نظریه های شخصیت تالیف:دوان پی شولتز و سیدنی الن شولتز، اومده (که در بعضی از نظریه ها از این کتاب استفاده می کنم).

امیدوارم از این بخش خوشتون بیاد.منتظر نظراتتون هستم.